شماره صفر: ذهن

پروندە ویژه از منظر روانشناختی دربارە فیلم و کتاب پدرخوانده

بررسی سینما و ادبیات از منظر روانشناختی

طغیان یک پرسفون

رمان سه گانه پدر خوانده از آن متن هایی است که با روح و روان هر مخاطبی بازی می کند. یکی از خشونت عریان آن لذت می برد، یکی از بازی قدرت میان سران مافیا و دیگری از پیش بینی ناپذیری اتفاقات. شاید کمتر کسی است که این رمان را خوانده باشد و لذت آن را تجربه نکرده باشد. مخاطبان این رمان دست کم یک دیالوگ، یک صحنه یا یک شخصیت را بارها در ذهن خود مرور کرده اند. هدف این یادداشت بررسی علل ماندگاری و تأثیرگذاری این رمان نیست؛ چه این که تا به حال افراد زیادی در این خصوص قلم زده اند بلکه ما در پی بررسی عوامل روانشناختی این رمان هستیم. در این یادداشت به بررسی زنانگی در دنیای مردانه مافیا و تأثیرپذیری شخصیت های زن از کهن الگو روانشناسی می پردازیم.

[/padding]

طغیان یک پرسفونبی راه نیست اگر رمان پدرخوانده را یك رمان كامل مردانه بدانیم. تقریبا تمام شخصیت های اصلی و مؤثر در داستان مرد و كنش ها و رفتارهای تأثیرگذار در قصه مردانه هستند. در داستان، حتی مسائل پیش پا افتاده ای چون مشخصات ظاهری شخصیت های مرد به مراتب حجم كمی و كیفی بیشتری نسبت به حضور و شخصیت زنان دارد.

در این رمان، محوریت داستان با مرد است و زن هویت مستقلی ندارد. زن در داستان تقریبا هیچ نقش كلیدی ندارد و تنها به عنوان مادر، همسر و یا خواهر شخصیت های اصلی پرداخته شده اند. گویی، زن فقط در نقش مكمل دنیای داستانی ضرورت حضور دارد. شاید بتوان توجیه كرد كه دنیای مافیایی دنیای مردانه است و نقش زنان در این دنیا بیش از این نمی تواند باشد؛ اما رفتار زنان در همین دنیای مافیایی نیز كامل غیرمستقل و وابسته به رفتار مردان توصیف شده است. از دیدگاه «روانشناسی جنسیت» مبتنی بر نظریات فروید، مردان عامل فعال و زنان منفعل هستند.

اگر این دیدگاه را مبنا قرار دهیم می توانیم انفعال تمام زنان این رمان را توجیه کنیم .براساس نظریات فروید، زن بودن براساس فقدان قضیب تعریف می شود یعنی به کلام ساده، مرد نبودن معادل زنانگی است.

این تعریف، هویت زنانگی را زیر سؤال می برد چرا که حتی تعریف زنانگی کامل وابسته به مردانگی بوده و حتی نفی مردانگی تلقی می شود، نه یک هویت مستقل. این تفکر از زنانگی در رمان نیز به چشم می خورد. توصیف اندام های مردانه و قضیب مردانگی حجم کمی و کیفی بیشتری نسبت به توصیف بعضی از شخصیت های مؤنث را در این رمان به خود اختصاص می دهد. در جهان داستانی رمان ماریو پزو، تصمیم گیرنده فقط مردان خانواده هستند و زنان بیكموكاست از آن تصمیم ها پیروی می كنند.

 

مردان، حتی در ازدواج و مرگ زنان هم مؤثر هستند. این تأثیر در حدی است كه” آپولونیا”همسر اول” مایكل “در بمب گذاری كه هدف آن كشتن مایكل است كشته می شود.

تقریبا تمام زنان رمان، شخصیت منفعل و یکسانی دارند اما یک شخصیت زن وجود دارد که در برابر نظام مردسالاری طغیان می کند و البته نتیجۀ آن طغیان هم چیزی جز شکست نیست.

آن شخصیت” كی”(Kay) همسر” مایكل كورلئونه “است .در این فضا كه حیات زنان هم وابسته به مردان است كی به عنوان یك زن عصاینگر سیستم مردانه را به چالش می كشد از این رو بررسی شخصیت او بسیار جالب می نماید .در ادامه به بررسی شخصت«كی»از دیدگاه كهن الگویی می پردازیم.

نظریات روانشناسی

ریشه بررسی روانشناسی کهن الگوها در نظریات فروید در کتاب «توتم و تابو »است. اما کارل گوستاو یونگ برای اولین بار« آرکیتایپها» یا «کهن الگوها» را به صورت منسجم وعلمی بررسی نمود.

از نظر او، علوه بر یک ناخودآگاه فردی که قوۀ غالبه ذهنی ما است یک ناخودآگاه جمعی نیز وجود دارد که آن را” کهن الگو “یا «آرکیتایپ» نامید.

کهن الگو مانند ناخودآگاه فردی به صورت نامحسوس کنترل کننده رفتار و شخصیت ما هستند. اما خاصیت آن ها، تکرارشوندگی رفتارها و عکس العمل ها در افراد مختلف است، از این رو قابل دسته بندی و طبقه بندی هستند.

کهن الگوهای مردانه و زنانه براساس مثال های تاریخی و اسطوره ای تعریف می شوند. هر مرد یا زن ترکیبی از خصوصیات کهن الگوها را دارد اما یک کهن الگو، آرکی تایپ غالب در شخصیت وی است. بیشتر رفتارهای كی، براساس کهن الگوی پرسفون است گرچه کهن الگوهای آتنا و دیمیتر نیز در رفتار و شخصیت او تأثیرگذار است.

کی گرچه شخصیتی وابسته و مقلد است اما به دلیل وجود کهن الگوی آفرودیت در نهادش خاصیت طغیان گری نیز دارد. لذا در دو مقطع، تصمیمات سرنوشت سازی می گیرد که متناسب با رفتار عادی و همیشگی او نیست.

یکی زمان تصمیم به سقط جنین و دیگری زمان جدایی از مایکل. براساس كهن الگوی پرسفون، كی، همانند تمام پرسفونها شخصیتی بی تجربه، مقلد و منفعل است. او در برابر نیروهای بیرونی كامل تسلیم و دنباله رو می شود. برای خود و توانایی خود ارزشی قائل نبوده و ایمانی به توانایی های خود ندارد از این رو با هر بهانه ای از زیر بار مسئولیت فرار می كند. او مانند كهن الگوی خود همواره چشم به آینده ی معجزه وار دارد تا زندگی اش را سر و سامان دهد. اما زمانی كه به بن بست می رسد آفرودیت وجود او حکم به طغیان و پرسفون درونش فرار از مسئولیت ها را به او توصیه می کنند و او با جمع بندی بین این دو جبر، تصمیم به جدایی می گیرد.

اما در ادامه چون كی بسیار انعطاف پذیر و وابسته است، با غالب شدن مجدد پرسفون در اولین فرصت خود را دوباره در دام مرد مقتدر خود انداخته و به زندگی قبلی بر می گردد، بدون آن كه تغییرعمده ای در شرایط پیش از جدایی اتفاق بیفتد.

رابطه‌ ای عاشقانه

در ابتدای رمان رابطه كی و مایكل براساس عشق بین آن ها شكل می گیرد. رابطه بین این دو گرچه عاشقانه است اما مافیایی بودن مایكل اجازه نمی دهد او به راحتی به كی نزدیك  شود. از نظر مایكل او چندان تفاوتی با زنان دیگر ندارد اما از نظر کی، مایکل همان نیمۀ گمشده است. نیمۀ گمشده یک پرسفون، مرد زئوسی است که در ادامه به آن اشاره می کنیم.

اما مایکل به اقتضای کهن الگوی خود سعی می كند بین کار و خانواده، به کار ارجحیت بخشد. از این رو کی برایش فقط یک زن و نه تنها زن زندگی اش محسوب می شود بلکه بعد از فرار به ایتالیا، علیرغم آشنایی با کی با یك دختر ایتالیایی آپولونا ازدواج می كند. این ازدواج كه یك امر تشكیلاتی و لازمه فعالیت های مافیایی مایكل است باعث می شود هویت كی و عشق و علاقه او تحت الشعاع تصمیم مردانه مایکل قرار گیرد.

اما در این ازدواج هم، زن، هویت مستقلی ندارد و گویی مافیا و الزامات مردانه آن بر شخصیت زن مقدم است. چه اینکه این ازدواج نه از سر عشق و علاقه که برای حفاظت بیشتر از مایکل برنامه ریزی شده است. حتی آپولونیا در تروری که در حقیقت برای کشتن مایکل برنامه ریزی شده قربانی او می شود و حیات و زندگی او فدای جان شوهرش باید بشود تا او زنده بماند. ارجحیت مافیا به عنوان امر نمادین مردانه بر عشق به عنوان نماد امر نمادین زنانه باعث می شود در بخش دوم رمان، یعنی پس از ازدواج کی با مایكل، او به جای انتخاب بین مافیا و همسرش، دوباره مافیا را برگزیند و كی كه مترصد یك فرصت جهت رهایی و شانه خالی كردن از زیر بار مسئولیت هاست، تقاضای جدایی نماید.

كهن الگوی زئوس

فرار كی از مسئولیت جدید و رفتار پرسفونی او در حدی است كه حتی اعتراف می كند برای جلوگیری از ورود یك مرد جدید به دنیای خلافكاری مایكل، فرزندش را سقط كرده است! گرچه این کنش ظاهرا تقاص کی از شوهرش است اما ترس از مسئولیت جدید در آن مرحله از زندگی مافیایی آن ها که قتل و کشتار به اوج خود رسیده، ناخودآگاه جمعی کی، او را مجبور به انجام این عمل می کند.

از آن طرف رفتار مایكل در مقابل كی نیز جالب توجه است است. مایكل كه از كهن الگوی زئوس پیروی می كند همواره درصدد به كرسی نشاندن حاكمیت مطلق خود و كنترل كردن امور است. مایكل مانند زئوس که وارث قدرت پدر خود كرونوس بود، جانشین پدر است و بر دیگر فرزندان پدرش ارجحیت دارد. او قطعی و بدون تجدید نظر تصمیم می گیرد، هیچگونه سرپیچی از دستور خود را تحمل نمی كند همچنانكه در مورد همسر، خواهر و شوهر خواهر خود تصمیمات بدون بازگشتی را می گیرد.

حتی زمانی که متوجه سقط جنین همسرش به خاطر نفرت از مافیا می شود، نه تنها به علت ماجرا توجه نمی کند بلكه به عنوان یك تمرد تلقی و كی مجازات می شود. مایكل مانند كهن الگوی خود گرچه خانواده دوست است اما كار را فدای خانواده نمی كند. او توقع تبعیت محض، از همسر خود را دارد لذا بهترین كهن الگوی فرمانبردار برای او كهن الگوی پرسفون است كه در شخصیت كی تجلی دارد.

جالب آن است كه زنان پرسفون علاقه شدیدی به بودن در كنار مردان زئوس دارند. مایكل براساس آركیتایپ ذهنی خود علاقه دارد فرزندانش به عنوان نماد قدرت او همیشه در كنارش باشند و اتحاد آن ها حفظ شود. از همین روست كه وقتی فرزندش می خواهد برای ادامۀ موسیقی به ایتالیا برود به شدت با این تصمیم مخالفت می كند.

ریشه بررسی روانشناسی کهن الگوها در نظریات فروید در کتاب «توتم و تابو» است اما کارل گوستاو یونگ برای اولین بار «آرکیتایپ ها» یا «کهن الگوها» را به صورت منسجم و علمی بررسی نمود. از نظر او، علاوه بر یک ناخودآگاه فردی که قوۀ غالبه ذهنی ما است یک ناخودآگاه جمعی نیز وجود دارد که آن را کهن الگو یا آرکیتایپ نامید.

در حالیكه كی هم به دلیل روحیه تابعیت و هم به دلیل فرار از مسئولیت دوست دارد آنتونی، فرزند آن ها مستقل شود. كی فرزند خود را با این توجیه سقط می كند كه دوست ندارد فرزند دیگری در دنیای خلافكاری مایكل گرفتار شود؛ اما از نظر روانشناسی و کهن الگویی این رفتار او متناسب با کهن الگوی پرسفون نیست. این كار كی یك امر استثنا می تواند قلمداد شود چرا که گویی در لحظه تصمیم گیری حاکمیت پرسفون جای خود را به آفرودیت می دهد.

بخش طغیانگر ذهنی او در یک لحظه تصمیم می گیرد .زمانی که موقعیت برای جدایی و فرار از مسئولیت ها فراهم می شود نیز آفرودیت وجود او حاکم رفتارش می شود و او را تشویق به قاطعیت و طغیانگری می نماید. این عمل و رفتارهای بعدی كی نقطۀ عطف رفتاری اوست و نقطۀ طغیان یك شخصیت پرسفون است. اما از آنجا كه این رفتار، یك عكس العمل لحظه ای است و با ماهیت كهن الگوی كی تطابق ندارد بعد از آن دوباره به شخصیت اصلی خود باز می گردد و رفتار تسلیم پذیری و تبعیت از زئوس خود را پی می گیرد.

جهت خرید شماره ذهن مجله روانشناسی بهروان اینجا کلیک کنید.

برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن