مجله شماره هفتم: آینده
جانمایه اصل تکامل، که داروین آن را ارائه داده، بر بنیان«انتخاب طبیعی» استوار است. اندازه و شکل اندامها، خوراک، زبان و بسیاری دیگر محصول انتخابها، تطبیق با محیط برای غلبه بر مشکلات و سازگاری در طول سالیان بسیار طولانی، با شتابی بسیار ملایم است. بهعنوان نمونه، انسان غارنشین سیوچهار دندان داشته که این تعداد بهمرورزمان و به سبب تغییر و تحول در نوع خوراکش به سیودو دندان کاهش پیداکرده است. حال اگر همین فرا گرد ادامه یابد چه تغییراتی ایجاد میشود؟ اگر کمی دقیقتر به کارهای روزمرهمان نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که به دلیل پیدایش گوشیهای هوشمند بیشتر از نیاکان غارنشینمان از انگشت شست استفاده میکنیم که این خود محصول رشد فناوریهای نوین است.
سخن سردبیر
آقای حسینی پیرمرد محلهمان، که بخش زیادی از زندگیاش را شطرنجبازی کرد، یک روز لابهلای حرفهایش گفت همیشه شبها به آرزوهایت فکر کن، قبل از خواب، در سکوت، در آرامش و درجایی که کسی نباشد به بادش دهد. روانشناسی در بسیاری از موارد عقیده دارد آینده با اضطراب رابطه معناداری دارد. اما من گمان میکنم بیش از هر چیز این آرزوهای ما هستند که به آینده ربط پیدا میکنند.کودک چه وقت با مفهوم آرزوها آشنا میشود؟ آنجا زمانی ست که پرده کنار میرود و «آینده» خود را نمایان میسازد. ما بیشتر گذشته فکر میکنیم یا آینده؟ میگویند نباید دل به دلِ گذشتهها دهیم. گاه آینده برایمان در قالب برنامهریزی معنا پیدا میکند. آنجا که تلاش داریم دانشگاه خوب قبول شویم، شغل مطلوب بیابیم، دستمان تو جیب خودمان برود وزندگی مستقلی آغاز کنیم. آینده بیش از آن چیزی که فکر کنیم نامعلوم است. به عبارتی شاید بهتر است بیخیال آینده شویم، از اکنون مان لذت ببریم و به سهراب دل دهیم که :گفت «زندگی آبتنی کردن در حوضچهٔ اکنون است.»
بیگمان نمیشود آینده را نادیده گرفت .آینده همیشه هست و ما همیشه، در هر جای این جغرافیا و تاریخ که ایستاده باشیم در امتداد آینده هستیم. انگار هر کار که میکنیم برای چیزی است در آینده. برای درو. برای برداشت. سرکار میرویم برای حقوق آخر ماه. میدویم و ورزش میکنیم برای سالم ماندن و برای بهتر زیستن. نياكان ما بسیار کارکردهاند و بسیار کارنکردهاند تا ما که آیندگانشان بهحساب میآمدیم به اینجا برسیم. به اینجا، تابستان ۱۳۹۹ ایران. ایران کمرمق. ما از آینده چه میدانیم؟ برای خود من آینده، به گمانم از تابستان یازدهسالگی به شکل ویژهای نمود پیدا کرد. زمانی که با دوستهایم قرار گذاشتیم فوتبالیست شویم و به جام جهانی برویم. آنجا به آینده فکر کردیم .به سالها بعد. بازهم رد پای یک آرزوی دیگر. یک خیال .یک رویا. آینده اگر درگرو آرزوهای ما باشد، پیشرونده خواهد بود و سختکوشی و معنا هم انگار خواهد داشت. مگر نه آنکه آدم بی آرزو زنبور بی عسل است؟ شاید آیا میتوانیم کسی را بیاییم که آرزویی نداشته باشد؟ یکبار کسی جایی گفته بود بزرگترین آرزویم این است که دیگر آرزویی نداشته باشم. آینده، هیچ حالیاش نمیشود زمانه در چه حال است. برایش اهمیت ندارد آبوهوا چه طور است و جهان به چه سازی میرقصد، میآید، مثل همیشهاش، سروقت و با چمدانی از اتفاقات نامعلوم، خوش و خدایناکرده ناخوش. هیچ پیدا نیست زمانی که شما این یادداشت را میخوانید، من نگارنده کجا هستم؟ من ،اکنون تکوتنها در بیست و پنجمین روز از تیرماه ۱۳۹۹ در مؤسسه سروهانا نشسته ام و این یادداشت را می نویسم تا در آینده ای نه چندان دور به دست شمای خواننده برسد و همین مجله ای که شما خریده اید، سال ها بعد، در آینده ای نه چندان دور و نه چندان نزدیک احتمال دارد به دست کسی دیگر برسد.
و این طور ما کماکان در آینده دخیل بوده ایم. روان شناسی تلاش می کند به ما بفهماند آینده با تمام پیچیدگی هایش قابل نشانه شناسی است. ما امروزه می توانیم چیزی حدود نود و پنج درصد حدس بزنیم آب و هوای یک هفته بعدمان و شاید هم بیشتر چه طور است و چون می دانیم پنج روز دیگر جاده برفی است دل به جاده نزنیم؛ یعنی شاید آینده هرکدام ما، بتواند با کمی تغییرات از راه برسد. تغییراتی برآمده از جانب ما، با کمی دستکاری و با کمی نظر به امیدواری. این شماره را بر اساس جمله ای از گوردن آلپورت طراحی کردیم. آلپورت می گفت: «ماهیت ارادی شخصیت سالم، یعنی تلاش برای آینده.» اینکه برای آینده مان چه می توانیم انجام دهیم؟ ما سرانجام به آینده می رسیم و آینده هزارباره فرار می کند و از کف مان می رود. در این شماره تلاش کردیم نگاه همیشه مان، تبیین را داشته باشیم و «آینده» بهانه ای باشد برای پیوند حوزه های مختلف با روانشناسی. ما به آینده نیاز داریم تا آینده مان رنگ بگیرد. نیاز داریم آینده آشکار باشد، دست تکان دهد و اگر آسمان به زمین نمی آید، چشمک بزند. ما تا زنده ایم در پی آینده خواهیم بود. ما تا زنده ایم آرزو می کاریم و زنده ایم تا آرزو های مان رشد کنند و میوه دهند. میوه، خود آینده است. هرچند دور و هرچند دیر پوستش خواهیم کرد.
باشد که آینده از آن ما
درباره مجله بهروان
مجله بهروان، مجلهای بین رشته است که با نوآوری خود بین رشته روانشناسی و سایر حوزه ها اعم از هنر، ورزش، ادبیات، جامعه شناسی، سیاست و … پیوند بر قرار کرده است. مجله بهروان در هر شماره ای به یک موضوع مشخص، در بخش های متفاوت می پردازد و به آن موضوعات با عینک روانشناسی می نگرد. مجله بهروان زمانی متولد شد که خواندن مجله به دست فراموشی سپرده شده بود. مجله بهروان ما برای اینکه خودش را به اطرافیان اش نشان دهد، نیازمند ذهن باز اطرافیان برای باور کردنش بود. خدا را شاکریم که اطرافیان اش باهوش بودند و مجله بهروان را باور کردند. روزگار گذشت و ما شاهد رشد مجله بهروان مان بودیم که ناگاه نگران شدیم که مبادا مجله بهروان با در انزوا رفتن و سکوت کردنش دچار اتیسم شده باشد. بررسی کردیم و خیالمان راحت شد که مجله بهروان ما اتیسم ندارد و شاد شدیم. آنقدر شاد شدیم که تصمیم گرفتیم شادیمان را با مردم به اشتراک بگذاریم. روزها سپری شدند و مجله بهروان ما بزرگ و بزرگتر شد. آنقدر بزرگ شد که عشق ورزیدن را آموخت و عاشق شد، عاشق یادگیری. او آنقدر عاشق بود که تصمیم گرفت به خاطر عشق اش به مدرسه برود و خودش را بسازد. مجله بهروان ما یک سری به مدرسه زد، درس خواند و چون باهوش بود خیلی سریع مدرسهاش را تمام کرد و وارد دانشگاه شد. وارد دانشگاه شد تا شاید بتواند آیندهاش را بسازد. آیندهای درخشان که قرار است سرشار از تغییرات شگرفی برایش باشد. امیدواریم مجله بهروان ما بتواند با تغییرات مسیر زندگیاش سازگاری کند و به تغییرات مثبت زندگی اش متعهد باشد. به امید اینکه مجله بهروان ما بتواند روزگار خوشی را برای خود و خوانندگان اش بسازد.