کمیک استریپ
کمیک استریپ یا داستان مصور که در زبان فارسی از آن با نام «پی نما» یاد می شود، محصولی است نوشتاری-تصویری. کمیک استریپ – به شکل امروزی آن – در قرن بیستم میلادی، حدود صد سال پیش در آمریکا خلق شد؛ محصول تلاقی تصویرگری و روایت گری در زیر پرتو خلاقیت.
کمیک استریپ از همان ابتدا خوانندگان خودش را داشت مخصوصا در کشور زادگاهش (آمریکا)، و دایره این خوانندگان رفته رفته وسیعتر هم می شد، آن هنگام که نوابغی می آمدند و یک خشت بر ساختمان آن افزوده و امضای خود را بر پایش می گذاشتند؛ نوابغی که اسطوره را به خوبی میشناختند و خود نیز جسارت خلق جدیدترهایش را داشتند؛ نوابغی که بتمن و اسپایدرمن و هالک و فلش را شکل داده و رفته رفته بهشان گذشته، انگیزه، هدف، خلق و خو، پیچیدگی و احساس و در یک کلام شخصیت دادند.
پیشروی کمیک استریپ
کمیک استریپ در جهان همواره رسانه ای قدرتمند محسوب می شود که با گذر زمان باقی رسانه ها را نیز قبضه کرده و به وسیله شان خودنمایی می کند؛ به گونه ای که امروزه در صنعت های پوشاک و بازی سازی حضور دارد؛ کتاب های کمیک را کافی ندانسته و رمان های ادبی شخصیت هایش را نیز به نگارش در می آورد؛ و در نهایت نمایان ترین رسانه فتحی جدیدش، سینما، که بخش اعظمی از شهرت امروزه شخصیت هایش را مدیون آن است.
این پیشروی های کمیک استریپ، صرفا محدود به آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی نیست، کمیک در فرهنگ های شرقی نیز حضور دارد–که البته این مورد هم مربوط به دیروز و امروز نبوده و قدمت بیش از صدساله ی خود را دارد-که با نام «مانگا» شناخته می شود. مانگا محصول ژاپن است و در آنجا افراد در همه سنین مطالعه اش می کنند و خصلت خواندن مانگا را به کودکانشان نیز منتقل می کنند. مانگا نیز صرفا به رسانه خودش اکتفا نکرده و داستان هایش را در انیمه ها (انیمیشن های ژاپنی) هم روایت کرده و به نمایش در می آورد، به اندازه ای که امروزه می توان گفت پیوند مانگا و انیمه، پیوندی ناگسستنی و در عین حال قدرتمند و تاثیرگذار است.
کمیک استریپ در ایران
کمیک در طی سال ها یک جا نشین نشد و به حرکتش ادامه داد–چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر جایگاه و پیشرفت. کمیک استریپ در اروپا و این طرف، در شرق آسیا تمام نمی شود؛ با اینکه برایش فرش قرمز پهن نشده بود اما در ایران هم قدم گذاشت. علاقه مندان جوان ایرانی به کمیک استریپ–که بعدها به هنرمندان این عرصه تبدیل شدند، پای این رسانه را به ایران هم باز کرده و در آن فعالیت کردند و همچنان نیز این فعالیت ادامه دارد.
امروز، کمیک استریپ در ایران حضور دارد، بیشتر در قامت بازنمایی هایی ارزنده از شاهنامه؛ که برخی از آنان برداشت آزاد هستند، به این صورت که راوی خلأ ها و بخش های ذکر نشده داستان در منابع تاریخی را با تخیل و خلاقیت خودش پر کرده و البته گاهی نیز عامدانه بخش های اساسی تر و شناخته شده تر از داستان را با به سلیقه خودش تغییر می دهد تا بتواند داستان های جدیدتری با همان بن مایه های کهن و اصلی داستان، پدید آورد که اینگونه رضایت مخاطبان جوان تر یا تنوع طلب تر را هم به دست آورند؛ برخی دیگر به داستان اصلی وفادارتر بوده و بدون هیچ تغییری در عناصر سازنده و مسیر آن، روحی تازه با تصویرگری و روایتگری نوین خود در آن می دمند و آن راخواندنی تر می کنند.
گروهی دیگر نیز هستند که صرفا به داستان های شاهنامه و دیگر داستان های اسطوره ای ایران زمین بسنده نکرده و در کوشش درانداختن طرحی نو هستند. این افراد اصطلاحاً داستان های «اورجینال» خود را خلق می کنند. به این معنا که داستان و تصویرسازی ها، تماماً ساخته و پرداخته ذهن و تخیل خودشان بوده و یا در نهایت بخشی از آن ها را از آثار دیگر یا طبیعت، «الهام» گرفته اند. این آثار، آثار فاخری خواهند بود–در صورت تولید–از آن جهت که می توانند شروع کننده یک مسیر و یک اتفاق نو باشند، یک تفکر، یک ایده، یک شالوده برای کالبدی نو از داستان سرایی، و دیگرانی در آینده بیایند و با آثار خود چند سال یک بار روحی نو در آن بدمند.
از آثار کمیک استریپ ایرانی می توان به آثار ذیل اشاره کرد:
- مجموعه «زال» و مجموعه «رستم» از انتشارات «فرهنگی و هنری خراسان» که هر کدام از آن ها شامل سه جلد است.
- مجموعه داستان های «جمشید» در سه عنوان متفاوت و همچنین کمیک «ارشیا» در دو عنوان از استودیوی هورخش
- مجموعه ده جلدی «پهلوانان» شامل: «جهان پهلوان»، «جوانمرد»، «مرد بیدار»، «پیلتن» و چندی دیگر از آثار از انتشارات «سوره مهر».
فعالیت انتشارات نام برده، فقط به آثار بالا محدود نشده و تک جلدها و مجموعه های داستانی دیگر و بیشتری را شامل می شود و بعضا محصولات دیگری همچون لوازم تحریر و پوشاک نیز از این داستان ها برای شناخته شدن بیشترشان ساخته می شود که برای این مورد میتوان استودیوی هورخش را مثال زد.
نیاز انسان به داستان
آدمیزاد از ازل با داستان بزرگ شده و با آن خو گرفته است چون به آن نیاز دارد، چون با آن پدیده ها و دانش ها را بهتر فرا میگیرد و چون با آن دوام می آورد. پیش تر (در زمان های بسیار کهن) اسطوره ها برای یافتن علت اتفاقات طبیعت و روزمره استفاده می شدند. زئوس خلق شد تا انسان قدم گذارنده بر زمین خیال خودش را راحت کند که رعد و برق های ناگهانی بی دلیل نیستند، شخصی پشت آن هاست و این انسان بوده که به این موضوع پی برده است؛ لوکی خلق شد تا انسان پی برده باشد مغز متفکر بدی ها و خرابکاری های که در دار فانی اش می بیند، موجودی غیر فانی است که دست بر قضا بدخواهِ انسان بوده و دست از تلاش هم برنمی دارد؛ و بهرام هم زمانی در اعتقادات خلق شد تا جنگ جویان و جنگاوران مصداق های زمینی اش باشند و در میدان نبرد هم نامی باشد تا بر لب هاشان زمزمه شود.البته اسطوره، فقط مکانیزمی برای علت یابی پدیده ها و اتفاقات نبود، بلکه وجودش یادگیری و فراگیری را نیز بهتر ممکن می ساخت، آنگاه که پدرها و مادرها به واسطه این اسطوره ها، کودک را از جهان اطرافش مطلع ساخته و ریزش آبشار و عوض شدن فصل ها و حتی آدم ها را برایش شرح می دادند. در قالب داستان ها و روایات بود که یادگیری، آسان تر و ماندگارتر اتفاق افتاد. و اینگونه بود که حتی فعل و انفعالات درونی و ناگهانی آدمی همچون خشم و آرامش و غرور و …. (هیجان ها) هم منشأشان پیدا شده و کمی از آشفتگی آدمی را برای نادانسته های وسعیش کم کرد و باعث شد که بتواند انرژی روانی بیشتری ذخیره کرده و آن را برای حل بقیه چالش هایش به کار گیرد.
کمیک استریپ، آموزش، سلامت روان
امروز هم همین است، داستان هست اما باید بیشتر باشد. داستان هنوز هم طرفدار دارد اما یادگیری نه! حداقل نه به اندازه داستان. امروزه کودکان، نوجوانان و حتی بزرگ تر ها می دانند که باید یاد بگیرند، می دانند که نیاز دارند یاد بگیرند و بیاموزند اما سر کلاس ها خوابشان می گیرد، اما حوصله شان یاری نمی کند و کتاب های درسی آن هارا کلافه می کنند. این مورد به مرور زمان میتواند آسیب زا باشد زیرا که تعارضی را در فرد شکل می دهد؛ «می داند که باید یاد بگیرد اما نمیتواند!» این جا است که اهریمنِ «سرخوردگی» (صحبت از اساطیر است دیگر) نطفه دوانده و هر روز بزرگ و بزرگتر شده، کام فرد را تلخ و سلامت روان فرد را تهدید می کند. به گونه ای که رفته رفته او دیگر سمت فراگیری نمی رود چون تجاربش نشان داده که «او نمی تواند» (درماندگی آموخته شده).
اما داستان به خصوص کمیک استریپ، میتواند اِکس کالیبورِ (شمشیر افسانه ای شاه آرتور) این ماجرا باشد و غول سرخوردگی را شکست دهد. در کمیک کلمات و طرح ها شما را سحر کرده و پای روایت می نشانند. حال فرض کنید به اندازه ای مناسب، علم و دانش را به داستان بیفزاییم. این لحظه است که حتی عمیق ترین سوالات فلسفی و معادلات فیزیک هم مطبوع می نمایند. این لحظه است که شما برای یادگیری فقط به کلاس درس و کتاب های درسی بسنده نکرده و حال آن را در داستان و کمیک استریپ تکمیل و مستحکم می کنید.اینجا است که روان شما کمی تسکین می یابد.
از همین رو است که خالقان کمیک (نویسنده و تصویرگر و …..) نمی آیند در گوش مخاطبانشان داد بزنند که به اطرافت دقت کن و پدیده ها را تحلیل کن! بتمن را نشان می دهند که همیشه هم به زور مشت ها و سلاح های فوق پیشرفته اش اکتفا نمی کند و در داستانی، قوی ترین موجود زمین، مرد پولادین (سوپرمن) را با قدرت تفکرش شکست می دهد و حتی گاهی هم کمک کارآگاه ها -که کارشان فکر کردن هست – پرونده های پلیسی را حل می کند؛ خالقان کمیک نمی آیند به زور به نوجوانان بگویند وارد حوزه علم شوند، در عوض فلش را نشان می دهند که با دانسته های علمی اش میتواند توانایی بسیار قدرتمند و خارج از کنترلش (یعنی سرعت زیادش) را کنترل کرده و از آدم ها محافظت کند و حتی میتواند با استفاده از دانش اش لباسی ابرقهرمانی برای خود طراحی کند که در انگشترش جا شود و هنگام پوشیدنش، از سرعتش نکاهد.این لحظه است که کمیک بیش از پیش اهمیت می یابد، نغمه اشتباهِ «بچگانه است» را در سر و صدای خودش محو می کند و شروع به نسل سازی میکند؛ نسلی که اکنون به میراث اجداد کهنش، با داستان غریبه نیست.
در بخش الف شماره مدرسه نیز در دو نوشتار، راجع به کمیک استریپ صحبت به میان آمده؛ یکی در باب چیستی و چرایی کمیک استریپ و ارتباط آن با آموزش و دیگری در باب کمیک استریپ های محبوب تن تن.
نویسنده: علی دانشی
جهت دریافت شماره مدرسه بهروان اینجا کلیک کنید.