قاصدک

نگاهی خوش‌ بین به مردی روان‌ رنجور و عصبی

قصر شیرین

بهروان، ۴ فیلم را از منظر روانشناختی در سینمای سال ۹۸ ایران معرفی و بررسی خواهد کرد.

کشاکش بین روانشناسی سنتی و مدرن و بازار تند نقدها به مکتب روانکاوی، در دهه 1960 نوبت به جریان سومی در آمریکا رسید. (انسان‌ گرایی) جایی بین رفتارگراییِ محض و روانکاوی بی‌ رحم فروید و هم فکرانش قرار‌ گرفت که با نگاهی تازه جایگاه ویژه‌ ای برای بشر امروز قائل بود.

جریان سوم درست وسط سرشت و تربیت قرار داشت و خوش‌ بینانه با مشکلات انسان تا می‌ کرد. این جریان می‌ توانست انسان را از چنگ سرنوشت تلخ و آینده‌ ای گریز ناپذیر نجات دهد و امید تازه‌ ای در رگ‌ های بشر بعد از مصیبت‌ های جنگ‌ جهانی دوم جاری کند. آن‌ جا‌ که روانکاوی همه تقصیرها را بر گردن کودکی نارس و تعارضات اجتناب‌ ناپذیر انسان می‌ اندازد و جنگ بین شهوات و وجدان آگاه را فرسایشی می‌ داند و آن‌ جا‌ که فروید پرونده نوع بشر را تا هفت سالگی می‌ بندد و با نگاهی سیاه نسبت به آینده انسان مایوس است، دقیقا همان‌ جا (پاولف و اسکینر) آن‌ قدر محیط و آموخته‌ های پیرامونمان را بر سرمان می‌ کوبند که ما چون موش آزمایشگاهی اسیر چنگالِ تنبیه و پاداش و نیازهای بدوی و فیزیولوژیک خود هستیم.

رفتارگرایی تفاوت زیادی بین انسان و حیوان در یادگیری و الگو برداری از محیط بر اساس نیازهایشان قائل نمی‌ شود. در حالی که این جریان نو انسان را اصلاح طلبی می‌ داند که مدام در پی رشد و تعالی شخصیت خویش است و منتظر است تا در فرصتی مناسب به عنوان خود آگاه و ناظر به اعمال خویش، خود شکوفایی بالقوه‌ اش را به فعل نزدیک کند. انسان‌ گرایی این مسئله که مشکلات و روان آزردگی‌ های انسان ریشه در گذشته، خانواده، سرشت و محیط فرد دارند را نقض نمی‌ کند اما کتاب زندگی را هم نمی‌ بندد و جایی برای تغییر، خود شکوفایی و تعالی بشر باقی می‌ گذارد.
رد پای انسان‌ گرایی را در آثار سینمایی کوروساوا در شرق می‌ توان دید. رضا میرکریمی از جمله فیلم‌ سازان موفق ایرانی است که با لحن قصه‌ گوی خاصش در بسیاری از آثارش این درماندگی و سیر تعالی بشر امروز را به تصویر کشیده است. مطابق رویه معمول این فیلم را نیز همچون سبک و سیاق خودش روایت می‌ کند. مرد میان‌ سالی که از کودکی در فضای خشک و زمخت ایلیاتی و گله‌ داری بزرگ شده و به دور از محبت والدین و عشق‌ آموزی قرار دارد، خاطره‌ ای نصف و نیمه از ترس‌ ها و تنبیه‌ های پدرش تعریف می‌ کند یا شاید هم مجبور می‌ شود داستان فراموش شده خیس کردن شلوارش که برای او تا این لحظه مایه شرمساری بوده را به زبان بیاورد. او اکنون ناچار است با فرزندانش به جاده برود و در مسیری ناخوشایند و ناخواسته قدم بگذارد.

به شکل افراطی و نمایان، عصبی، پرخاشگر و بی‌ عاطفه است آن‌ قدر که حتی بچه‌‌ هایش و هر چه بوده همه‌ اش به زیان او تمام شده تا جایی که دوست داشتن همسرش را هم انکار می‌ کند چون او را مسبب به زندان افتادنش می‌ داند. از همه گریزان است و به‌ خیال این‌ که با پاک‌ کردن آدم‌ های گذشته خاطراتش را فراموش می‌ کند در پی شروعی دوباره است.
ما با یک فضای بسیار زیبا، لوکیشن‌ های بکر و تصاویر حیرت آور و وصف‌ ناپذیری در طبیعت مواجه هستیم که از همان ابتدا تمام بد قلقی و پرخاش‌ های قهرمان داستان را برای بیننده محو می‌ کند. این جاده زیبا در کنار موسیقی، شروع جدال درونی شخصیت جلال و تضاد خشونت-لطافت برای مخاطب است.

به قاعده همان قهرمان‌ های قبلی میرکریمی در (زیر نور ماه، خیلی دور خیلی نزدیک و به‌ همین سادگی)، در اینجا نیز با یک ابر وجدان در برابر خود آسیب‌ دیده و اخلاق‌ زده مواجه هستیم. فیلم قصرشیرین نسخه پخته‌ تر کارهای قبلی فیلم‌ ساز و جدال درونی جذاب‌ تری برای نقش اولش است. بدمنی که حتی برای بچه‌ هایش غریبه است آرام آرام به دل مخاطب می‌ نشیند. فیلم در ژانر جاده است، یاسوج! فضای بکری میان کوهستان و کویر و سرزمین متعادلی بین باران و خشکی. فضایی که هم بیننده و هم بدمن را به تعالی می‌ رساند. او یاد می‌ گیرد چطور با وجود تمام خاطرات تلخ و گذشته تاریک با محیطش تقابل کند و ارتباطش را درست شکل دهد.

این تغییر در یک ریتم مناسب به دل ما می‌ چسبد. از همان لحظه‌ ای که دوربین به نقاشی قصر‌ شیرین، رویاهای کودکی سرکوب‌ شده جلال و لاک‌ پشت سارا توجه می‌ کند رگه‌ های خود شکوفایی و انسان‌ گرایی از منتهی الیه تضاد بین خیر و شر بیرون می‌ زند. قاعدتاً اگر فیلم روانکاو باشد به دنبال کشف عقده‌ ای در گذشته می‌ گردد تا دلیلی برای رفتار مرد بتراشد و بیننده را مجاب کند. درست جایی که مرد در درماندگی محض است و رو به پوچی می‌ رود در جاده‌ ای شبیه بهشت، محبت فرزندانش را فقط لمس می‌ کند، نه به شکل کلیشه‌ ای که ناباورانه او را متحول کند. ریتم و پرداخت مناسب فیلم با بازی خوب بهداد و بچه‌ هایش تکمیل می‌ شود و با عرض اندام‌ های به موقع دوربین، ما آرام آرام مهربانی‌ ها و کوتاه آمدن هایش را مقابل فرزندان، برادر زن‌ ها و پلیس راهنمایی و رانندگی می‌ بینیم.

شخصیت اول داستان تا بدان‌ جا پیش می‌ رود که حتی تصور‌ کشتن یک حیوان نیز وجدانش را آزرده خاطر می‌ کند! قصر شیرین نگاه پر امید و خوش‌ بینانه‌ ای است به زندگی، حتی برای کسی که جز گذشته‌ ای تاریک ندارد. فرد روان‌ رنجوری که در برابر محرک‌ ها جز پرخاشگری چاره‌ ای ندارد و منافعش ایجاب می‌ کند که بچه‌ هایش را رها کند، در مواجهه با زیبایی زندگی و تلنگرهای وجدانی و عاطفی، گردن به تیغ مهربانی و تعالی می‌ سپارد و در یک سیر تکاملی در تقابل با محیط، شاه کلید خودشکوفایی‌ اش را پیدا می‌ کند.

نویسنده: سیدمحمد حسینی

جهت خرید آرشیو بهروان برای کلکسیونرها اینجا کلیک کنید.

برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن