شماره سه: شادی

شادی چیست؟

دَه پرسش درباره شادی

یک: شادی چیست؟" class="index-title">

شادی چیست؟

افراد موفق، عملکرد خوب را برابر با شادی می‌ شمارند و دانشمندان، زندگی متفکرانه و جست‌ و‌ جو‌ گرانه را معادل شادی می‌ دانند.

ارسطو در ارتباط با شادی می گوید: مردم عادی، لذت را شادی فرض‌ می‌ کنند.

زنون رواقی سیتیومی بنیان‌ گذار فلسفة رواقی می‌ گوید: شادی معادل با برآورده‌ شدن آرزوهاست.

جان لاک معتقد است که شادی بستگی به تعداد لذات زندگی دارد.

پرفسور مک‌ گیل شادی را به لذت‌ های تمایلات ارضا شده مربوط‌ دانسته‌ است.

بيرتراند راسل می‌ گوید: رغبت، همگانی‌ ترین نشانه انسان شاد است.

[membership_protected_content plan_id=”1368″ user=”member”]

شادی چیست؟

برخی از مردم هم شادی را خندیدن دائمی و بگو مگو نداشتن در زندگی م ی‌دانند. آرتور شوپنهاور فیلسوف آلمانی تاکید دارد افرادی که به‌ جای زندگی فضیلت‌ مندانه، آرزوی زندگی شاد، عالی و طولانی را درسر دارند، بازیگرانی هستند که می‌ خواهند همواره نقش‌ های بزرگ داشته‌ باشند. اینان نمی‌ دانند که مهم چقدر بازی‌ کردن نیست بلکه چطور بازی‌کردن است.

اما روانشناسان شادی را اینگونه تعریف‌ کرده‌ اند:

موقعیت یا وضعیت روانی توام با خشنودی و رضایت‌مندی

این وضعیت روانی می‌ تواند ناشی از ارضای نیازها و انتظارات باشد. از طرفی دیگر شادی را می‌ توان رضایت‌مندی اجتماعی، روانی و جسمانی یا رضایت‌ مندی از جریانات زندگی تعریف‌ کرد.

شادی، برخلاف خوشی که حالتی زود گذر و انفعالی است، ماندگار است. فرد خوشحال لزوما شاد نیست، چرا که وضع و حال او متناسب با حضور لذت اکنون وی تخمین زده‌ می‌ شود. خوشی و لذت در طولانی‌ مدت رهاوردی نخواهد داشت. اما شادی، حاصلِ حضورِ یک معنا در زندگی است. به‌ طور کلی اگر احساس عجز و درماندگی نمی‌ کنید، شما فردی شاد هستید.

دو: چرا آدمی نياز به شادي دارد؟" class="index-title">

چرا آدمی نياز به شادي دارد؟

نیاز به شادی یکی از مولفه‌ های سلامت روان است که روانشناسان همواره بر آن تاکید دارند. بررسی‌ های گوناگون نشان‌ داده‌ اند که افراد شاد، رضایت از زندگی بالا، استرس پایین، سیستم دفاعی قوی، توانایی مقابله با اختلالات جسمی و روانی و رفتارهای خلاقانه‌ از خود نشان‌ می‌ دهند.

شاد‌ بودن، مهارتی است که بیشتر افراد از کسب آن باز می‌ مانند. دلیل این شکست هم بسیار ساده است؛ ما همیشه مشغول کار و سرگرم فعالیت‌ های گوناگون هستیم، چیزهای زیادی در ذهن داریم، همیشه فکر می‌ کنیم فردا هم خورشید دوباره طلوع می‌ کند و فرصت زیادی داریم،  وقت خود را صرف کارهای روزمره می‌ کنیم و مدام در گیر‌ و‌ دار زندگی روزانه اسیر هستیم و زیر سنگینی بار مسئولیت‌ ها و نگرانی‌ ها به‌سادگی از لحظات و رویدادهایی که می‌ توانند سلامت بیشتر و لذت عمیق‌ تری به ما هدیه کنند، دور می‌ شویم.

شاد‌ بودن، مهارتی است که بیشتر افراد از کسب آن باز می‌ مانند.

دلیل این شکست هم بسیار ساده است؛ ما همیشه مشغول کار و سرگرم فعالیت‌ های گوناگون هستیم، چیزهای زیادی در ذهن داریم، همیشه فکر می‌ کنیم فردا هم خورشید دوباره طلوع می‌ کند و فرصت زیادی داریم،  وقت خود را صرف کارهای روزمره می‌ کنیم و مدام در گیر‌ و‌ دار زندگی روزانه اسیر هستیم و زیر سنگینی بار مسئولیت‌ ها و نگرانی‌ ها به‌ سادگی از لحظات و رویداد هایی که می‌ توانند سلامت بیشتر و لذت عمیق‌ تری به ما هدیه کنند، دور می‌ شویم.

سه: شادي چگونه به‌ وجود مي‌ آيد؟" class="index-title">

شادي چگونه به‌ وجود مي‌ آيد؟

انسان از ابتدای آفرینش تا به‌ حال در جستجوی شادی بوده‌ است. آدمی در تلاش است تا از درد و رنج رهایی یابد و به شادی رسد. موضوع رنج و شادی همواره برای ادیبان، فیلسوفان و حُکما از نخستین دغدغه‌ های بشر بوده‌ است.

تحقیقات نشان می‌ دهد، شادی در واقع مجموع کیفیت دو احساس درونی ماست. یکی حس‌ رضایت ما، مثلا وقتی معنای واقعی کار یا عملکردمان را درک می‌ کنیم و دیگری کیفیت احساسات خوب که در طول زندگی دریافت می‌ کنیم. هر دوی این‌ ها احتمالا منجر به شادی می‌ شوند و هر دو پدیده‌ های نسبتا پایداری در زندگی هر فرد به‌ حساب می‌ آیند. زندگی ما ممکن است تغییر کند و خلق‌ و خوی ما شاید مدام در نوسان باشد، اما احساس شادی به‌ صورت ژنتیکی پایدارتر از هر حس دیگری عمل‌ می‌ کند. پس خبر خوب این است که با تلاش مداوم می‌ توان در این مورد تعادل برقرار کرد.

شادی یا هر احساس دیگر تنها از افکار ما نشات نمی‌ گیرد بلکه اطرافیان ما در ایجاد، تشدید یا تقلیل آن موثرند. آموزش‌ و فرهنگ نیز در تقویت شادی بی‌ تاثیر نیست. حال این ما هستیم که با نیروی باور و ایمان خود آن را بروز داده یا مانع آن شویم. از سوی دیگر طرحواره ها یا قراردادهای ذهنی ما هستند که ما ناخود آگاه به آن‌ ها مقید و متعهد شده‌ ایم. این قراردادها حق انتخاب طبیعی را از ما می‌ گیرند.

 

چند نمونه از قراردادهایی که مانع از شاد‌ بودن ما در زندگی می‌ شوند:

شاد بودن در زندگی گناه است.

در بعضی از جوامع یا خانواده‌ ها، لذّت بردن مترادف با گناه است و خندیدن، شاد بودن، نشاط و لذّت نشانه سبک‌ سری، غفلت و زندگی پوچ. برخی افراد عقیده‌ دارند که آخر هر خنده، گریه‌ ای است. با چنین طرحواره ای نه‌ تنها خود از زندگی لذّت نمی‌ بریم بلکه مانع لذّت بردن اطرافیان نیز خواهیم‌ شد.

در فیلم سینمایی ریش قرمز، به کارگردانی آکیرا کوروساوا زن جوانی که زندگی شاد و رضایت‌ بخشی داشت به‌ دلیل پذیرش چنین طرحواره غلطی، انتظار عذاب الهی را می‌ کشید. او اعتقاد داشت شایستگی چنین لذت و سعادتی را ندارد و تاوان سختی در انتظار اوست. پس از وقوع زلزله، با این‌ که به او و همسرش آسیبی نرسیده‌ بود آ ن‌را به‌ عنوان تاوان زندگی شادش دانست و نشانه‌ ای از این‌ که دوران شادی به‌ سر آمده‌ است! پس پی‌ در‌ پی دست به انتخاب‌ هایی زد که حاصلش رنج و سختی بود تا تاوان گناه شادمانی را بپردازد!

شاد بودن نیاز به شرایط ویژه‌ ای دارد.

برخی از افراد برای خودشان پیش‌ شرط‌ هایی قرار داده‌ اند که تنها با برآورده شدن آن پیش‌ شرط‌ ها قادرخواهند بود از زندگی لذت ببرند. داشتن آپارتمان مُجلل، اتومبیل گران‌ قیمت، ویلای ساحلی و امکان سفرهای رؤیایی برخی از این پیش‌ شرط‌ ها هستند.

هرجا که باشیم و هرکس که باشیم، در هر شرایط اقتصادی و اجتماعی، جهان زمینه‌ های شادی و لذت‌ را برای ما فراهم‌ کرده‌ است اما اغلب ما در حال فکر‌ کردن به‌ لذت‌ بردن از شرایطی هستیم که در دسترس ما نیست.

رنج‌ کشیدن، یک فضیلت است.

در بسیاری از داستان‌ ها و فیلم‌ های سینمایی، قهرمان قصه پی‌ در پی رنج می‌ کشد و در نهایت نیز در اوج ناکامی، قربانی جفای روزگار می‌ شود! افراد زیادی این طرحواره که قهرمانان و افراد برجسته لزوما باید رنج کشیده و دچار تنهایی و ناکامی باشند را پذیرفته‌ اند.

برای چنین افرادی، رنج یک فضیلت است! این افراد همواره در حال بازی در نقش افسرده هستند و دچار «پرستیژِ افسردگی» اند.
تا چنین طرحواره هایی بر ذهن ما حاکم باشند از زندگی لذت نخواهیم برد.

چهار: چرا شاد نيستيم؟" class="index-title">

چرا شاد نيستيم؟

دکتر سعیده کرم‌ زاده در این ارتباط می‌ گوید:

شادی یکی از هیجانات اساسی بشر بوده و هرکس نیاز دارد به فراخور خود آن را تجربه کند. در واقع شادمانی هدف مشترک نوعِ بشر است و همه برای رسیدن به آن تلاش می‌ کنند. از همین‌ رو می‌ توان‌ گفت این احساس، که به ارزیابی افراد از خود و زندگیشان بستگی دارد، حق همه انسان‌ ها است.»

شادمانی به فاکتورهایی در جامعه و خانواده بستگی دارد. از این‌ رو متخصصان بر این باورند که شادمانی حالتی ذاتی و خدادادی نیست، بلکه مهارتی است که افراد در طول زندگی باید آن را بیاموزند. بدیهی‌ است که داشتن پول کافی برای تأمین نیازهای اولیه و اساسی (تأمین غذا، پوشاک و سرپناه) فرد را خوشحال کرده و یا حداقل با کاهش سطح استرس به رضایت بیشتر او منجر می‌ شود، اما این احساس در مدت‌ زمان کوتاهی کمرنگ‌ تر از روز اول شده و به ‌مرور عادی می‌ شود.

بر اساس یک باور غلط، افراد تصور می‌ کنند که شادی از بیرون می‌ آید و در یک برهه زمانی اتفاق می‌ افتد، اما در واقع شادی از درون می‌ آید و بستگی به این دارد که فرد در مورد زندگی‌ اش چگونه فکر می‌ کند. مطمئنا رویدادهای بیرونی مانند خرید اتومبیل یا حقوق بیشتر می‌ تواند به شخص احساس خوشبختی دهد، اما این احساسات دائمی نیست و انسان حقیقتا زمانی می‌ تواند واقعا خوشحال باشد که در زندگی تنها به‌ دنبال کسب خوبی‌ ها باشد.

از عوامل نیل به شادی حقیقی و درونی، تحرک و فعالیت‌ های خانوادگی را می‌ توان عاملی مهم به‌ شمار آورد. در واقع فعالیت خانواده باعث می‌ شود اعضا از حالت رخوت و سستی بیرون بیایند و احساس شادی پایدار داشته‌ باشند. به‌ علاوه افراد باید در معیارها و برداشت‌ های ذهنی خود تغییر به‌ وجود آورند. از مهم‌ ترین این تغییرات توجه بیشتر به خود و کاهش توقع از دیگران است.

هرکس باید در زمان حال زندگی‌ کند. متأسفانه بسیاری از افراد دائما در حال افسوس خوردن هستند و هر چیزی که در حال وجود دارد را فدای آینده‌ ای نامعلوم می‌ کنند. فرد شاد در حال زندگی می‌ کند و گوشه چشمی به آینده دارد. از دیگر راهکار های دست‌ یابی به شادی حقیقی، گذشت و بخشش خطاهای دیگران و ایجاد تعادل در زندگی است، چرا که فرد متعادل از نظر مادی و روانی، در نهایت انسان شادی خواهد بود. همچنین کسانی که با خدا ارتباط نزدیک داشته، دعا می‌ کنند، شنونده کلمات مثبت هستند و با کمک به هم‌ نوع خود باری از دوش دیگران بر می‌ دارند، آرامش بیشتری نسبت به سایرین دارند. از این‌ رو می‌ توان گفت توجه کمتر به افکار منفی که زمینه‌ ساز ترشح هورمون استرس است و جایگزینی آن با افکار مثبت نیز از دیگر راهکارهای دست‌ یابی به شادی درونی محسوب می‌ شود.

در نهایت افراد شاد در مقایسه با دیگران افراد قانعی هستند. به نوع فعالیت و اوقات فراغت خود توجه بیشتری نشان‌ می‌ دهند. استعداد های خود را می‌ شناسند و با تقویت آن و تمرکز کمتر روی نقاط ضعف خود به شادی حقیقی، پایدار و درونی دست‌ می‌ یابند.

پنج: چگونه يك روانشناس براي مراجعه‌ كننده نسخة شادي مي‌ پيچد؟" class="index-title">

چگونه يك روانشناس براي مراجعه‌ كننده نسخه شادي مي‌ پيچد؟

هر انسانی از گذشته زخم‌ هایی با خود دارد، یکی عمیق‌ تر و یکی سطحی‌ تر، نوع زخم‌ ها متفاوت است. این زخم‌ ها اگر التیام پیدا نکنند، خلاقیت و استعداد های ما را به نابودی می‌ کشند و شادی را از ما می‌ گیرد. اگر یک روانشناس گذشته مراجعه کننده خود را بررسی می‌ کند به این دلیل است که می‌ خواهد از آن‌ ها رهایش کند و روال مثبت زندگی را برای فرد به ارمغان آورد. عوامل بسیاری باعث ناخشنودی ما شده‌ اند که این عوامل می‌ تواند باعث ایجاد خشم، عصبانیت، دلخوری و… شود و پیامدهایی از قبیل: نداشتن پشتکار، بی‌ انگیزه بودن، ادامه ندادن اهداف، قطع  ارتباط با خدا، عزت‌نفس پایین، انزوا و… در پی داشته باشد.

تا زمانی که ما از قفس گذشته رها نشویم نمی‌ توانیم زندگی شاد و مثبتی داشته باشیم. گذشته حاوی انواع ترس‌ ها و تردیدهاست.

اولین بررسی که یک روانشناس انجام می‌ دهد سوال از گذشته مراجعه‌ کننده است اما میزان تمرکز بر گذشته، بستگی به رویکرد درمانی روانشناس دارد. تا زمانی که ما از قفس گذشته رها نشویم نمی‌ توانیم زندگی شاد و مثبتی داشته باشیم. گذشته حاوی انواع ترس‌ ها و تردیدهاست. ما از این‌ که دنبال آرزوهایمان برویم و استعدادها و توانایی‌ های خودمان را دنبال کنیم می‌ ترسیم. يكي از روانشناسان برجسته دنیا، انسان سالم و ایده‌ آل را انسانی می‌ داند که هدف‌ ها، امیدها و آرزوهایی سنجیده دارد. بنابراین دومین نسخه یک روانشناس این است که هدف‌ ها، امیدها و آرزوهای مراجعه‌ کننده را بررسی‌ کند تا ببیند متعادل است یا از تعادل خارج‌ شده‌ است؟

گوردن آلپورت می‌ گوید بر خلاف روان‌نژندها که در گذشته خود گرفتارند، اشخاص سالم از قید و اجبارهای گذشته آزادند. راهنمای اشخاص بالغ، زمان حال، هدف‌ ها و انتظاراتی است که از آینده دارند. داشتن هدف‌ های دراز مدت است که کانون وجود آدمی را تشکیل‌ می‌ دهد و همین داشتن هدف‌ های دراز مدت است که بشر را از حیوان، سالمند را از کودک و شخصیت سالم را از بیمار جدا می‌ کند. به‌نظر آلپورت آن چیزی که انسان‌ ها را منحصر به‌ فرد می‌ سازد همان نگاه شخص سالم به آینده با هدف‌ های خاص است که او را به‌ پیش می‌ راند.

در رابطه با خوشبختی آلپورت می‌ گوید:

خوشبختی به خودی خود هدف نیست، بلکه تنها می‌ تواند محصولی از یکپارچگی شخصیت فرد در مسیر جستجوی هدف‌ ها و آرزوها باشد. برای سالم بودن لزوما نباید خوشبخت بود. او می‌ گوید:

شخصیتِ سالم لزوما شخصیت بی‌خیال شاد نیست. زندگی شخص سالم چه‌ بسا سخت، تلخ و آکنده از درد و رنج باشد.

یک روانشناس با توجه به کلیدهایی که آلپورت و دیگر روانشناسان مثبت‌ گرا داده‌ اند، جلسات مشاوره را پیش‌ خواهند برد.

خصوصیات و صفات اشخاص بالغ که منتج به شادی در آن‌ ها می‌ شود از دیدگاه آلپورت از این قرار است:

  • گسترش مفهوم خود: گسترش انگیزه‌ های فرد در قلمرو کار، روابط خانوادگی وسیع و گسترده، دوستان زیاد، علایق و توجه به بیرون از خود.
  • ارتباط صمیمانه با دیگران: چنین شخصی به خانواده، دوستان و حتی مردم غریبه عشق‌ می‌ ورزد و محبت می‌ کند.
  • امنیت عاطفی: چنین شخصی امنیت عاطفی دارد. خود را و ضعف‌ های خود را می‌ پذیرد و با استرس و تهدیدها مواجهه می‌ شود.

نتایج تحقیقاتی که به‌ تازگی روی افراد شاد انجام‌ شده، نشان می‌ دهد: 67 درصد افراد بسیار شاد گفته‌ اند که شادترین دوره زندگیشان زمان حال است. ۷۷ درصد افراد بسیار شاد اظهار کرده‌ اند که وضعیت ارتباطیشان در عالی‌ ترین حالت قرار دارد و 93 درصد از آن‌ ها می‌ گویند که در وضعیت سلامتی بسیار خوبی قرار دارند.

 

روانشناسان برای شاد‌بودن پیشنهاد می‌ کنند:

  • از شبکه‌ های اجتماعی فاصله بگیرید.
  • به اندازه کافی بخوابید.
  • درست‌ کار باشید.
  • چیزی را بیابید که شور و اشتیاقتان را بر‌انگیزد.
  • رنج را بپذیرید و آن‌ را انکار نکنید.
  • از این‌ جا و اکنون لذت ببرید.
  • بشر‌ دوست و فداکار باشید.
شش: آيا شادي با سن افراد رابطة معنادار دارد؟" class="index-title">

آيا شادي با سن افراد رابطه معنادار دارد؟

به‌ نظر می‌ رسد که هرچه سن ما کمتر باشد، عیار شادیمان بیشتر می‌ شود. علت آن‌ را می‌ دانید؟ این موضوع صرفا به کودک درون شما وابسته است، چرا که هرچه سن بالاتر می‌ رود، فرد از کودک درون خود بیشتر فاصله می‌ گیرد. کودک درون طبیعی، شاد و پرانرژی است. شفای کودک درون را جدی بگیرید و آن‌ را دنبال کنید!

اصطلاح کودک درون به نظریه اریک برن و تقسیم‌ بندی او از انسان به من کودک، من بالغ و من والد اشاره‌ دارد. از نظر برن، کودک، شاهزاده به دنیا می‌ آید اما والدین اگر چه او را می‌ بوسند، ولی با گفتار و رفتارشان، او را به قورباغه تبدیل می‌ کنند. منظور «اریک برن» این‌ است که طبیعت انسان هنگام تولد سالم و خوب است و این جامعه است که طبیعت سالم او را آلوده می‌ کند.

همه انسان‌ ها در همه سنین، دارای کودک درون هستند، اما برخی از کودک درون سالم و شاد و برخی از کودک درون بیمار و آسیب‌ دیده، برخوردار هستند.

تجربیات تلخ دوران کودکی، مثل انضباط‌ های سخت والدین، سو استفاده از کودک به انحاء مختلف، تنبیه‌ شدید ازسوی والدین یا دیگر اعضای خانواده، درگیری‌ های شدید بین والدین و یا جدایی آن‌ ها، تبعیض و تمسخر کودک، مقایسه فرزندان، زندگی با والدین بیمار به لحاظ روانی و حتی جسمانی، زندگی با نامادری یا ناپدری و تجربیات ناخوشایند دیگر در دوران کودکی، مثل زندگی در فقر و انواع تحقیر ها، اثرات روانی مخرب و پایداری بر کودک درون دارد که هیچ‌ گاه درمان نخواهند شد. کودک درون آن بخش از روان ماست که می‌ خواهد شاد باشد و از زندگی لذت ببرد. او بازیگوش و فعال است به این شرط که تجربیات بالا باعث پنهان‌ شدن او نشده‌ باشد.

کودک درون، همان خود عاطفی ماست. بخشی که غم و شادی را حس‌ می‌ کند. کودک درون، همان است که به ما حس شهودی می‌ دهد. کودک درون، خود انگیخته و فی‌ البداهه است و در لحظه حال زندگی می‌ کند اما جامعه و تربیت ناصحیح و حوادث تلخی که نام‌ برده‌ شد، موجب پنهان شدن او می‌ شود. به این دلیل، ما دارای خود دیگری می شویم که خودِ واقعی ما نیست؛ بلکه یک خودِ کاذب است که دائما ما را رنج می‌ دهد و دوست داریم از آن فرار کنیم. افراد روان‌نژند مثل افراد افسرده، مضطرب و نگران و افراد دارای عزت‌ نفس پایین کودکِ درون له‌ شده‌ ای دارند و بدون شفای کودکِ درون راه به جایی نخواهند برد. با شفای کودکِ درون، دوباره به خود  واقعیتان برخواهید گشت و همانی می‌ شوید که طبیعتِ شما، آن‌ را می‌ خواست.

تجربیات روان‌ درمانی نشان‌ داده است که اهمیت این دوره‌ های درمانی، کمتر از سایر درمان‌ های روانشناختی نیست و حتی برای افراد خاصی که تجربیات بالا را داشته اند ضروری‌ تر است. با توجه به تجربه‌ های روان‌ درمانی و مشاوره، به جرات می‌ توان گفت که اکثر قریب‌ به‌ اتفاق ناراحتی‌ های روانی در بخش نورُز، مانند افسردگی، اضطراب، وسواس، انواع ترس‌ ها و… که بیمار از وجود آن آگاهی داشته و درصدد درمان آن بر می‌ آید و نیز در بخش کژکاری‌ های روانی و شخصیتی، مثل انواع اختلالات شخصیت و ضعف در اعتماد به‌ نفس و عزت‌ نفس یا حرمت‌ ذات، ریشه در تجربیات دوران کودکی و زندگی در یک خانواده ناشاد، با جو بیمار گونه دارد. زخم‌ های برجا مانده از این دوران، خود به خود ترمیم نمی‌ شود و گذشت زمان، باعث بهبودی آن نخواهد شد. شفای کودک درون، راهی برای درمان این دردها و رسیدن به شادی پایدار است.

هفت: ویژگی‌ های انسان شاد چیست؟" class="index-title">

ویژگی‌ های انسان شاد چیست؟

از نظر یونگ تَفَرُد و تعالی بالاترین مرحله شادی است. به زبان ساده، تفرد یعنی فرد شدن، تحقق بخشیدن به استعدادها و پرورش‌ دادن خویشتن. گرایش به تفرد فطری است ولی نیروهای محیطی مانند فرصت‌ های تحصیلی یا مالی و ماهیت روابط والد- فرزند می‌ توانند به آن کمک‌ کرده یا از آن جلوگیری کنند. افراد برای رسیدن به تفرد باید رفتارها و ارزش‌ هایی که نیمه اول زندگی را هدایت‌ کرده‌ اند، کنار گذاشته، با ناهشیار خود رو به رو شوند و آن‌ را به آگاهی هشیار بیاورند. آن‌ ها باید به رویاهای خود گوش دهند و خیال‌ پردازی‌ های خود را دنبال‌ کنند و از طریق نوشتن، نقاشی، یا شکل‌ های دیگر بیان، تخیل خلاق را تمرین‌ کنند. آن‌ ها باید به خودشان اجازه‌ دهند که نه‌ به وسیله تفکر منطقی بلکه توسط جریان خود انگیخته ناهشیار، هدایت شوند. خود واقعی فقط از این راه آشکار می‌ شود.

پذیرفتن ناهشیار در آگاهی هشیار به معنی قرار گرفتن تحت سلطة آن نیست، بلکه تعادل آن‌ ها مد نظر است. هیچ جنبه واحدی از شخصیت نباید مسلط باشد. فرد میان‌ سالی که سالم است، دیگر تحت سلطه هشیاری یا ناهشیاری، نگرش یا کارکردی خاص و هیچ کهن‌ الگویی قرار ندارد. همه این جنبه‌ های شخصیت باید در حالت تعادل قرار داشته‌ باشند. تغییر در ماهیت کهن‌ الگوها اهمیت زیادی دارد. اولین تغییر، عزل پرسوناست؛ نقابی که در ارتباط با دیگران و به‌ منظور پنهان‌ کردن شخصیت واقعی خود بر چهره می‌ زنیم. گرچه هنوز باید نقش‌ های اجتماعی گوناگون را بازی کنیم، ولی باید بدانیم که شخصیت علنی ما ممکن است ماهیت واقعی ما را نشان ندهد. باید خود واقعی که پرسونا آن‌ را پوشانده، قبول‌ کنیم. بعدا با نیروهای مخرب سایه، یعنی هر آنچه‌ که مانع رسیدن ما به آگاهی است، آشنا‌ می‌ شویم و جنبه تیره ماهیت خود را همراه با تکانه ابتدایی آن، مانند خود‌ خواهی می‌ پذیریم. ما تسلیم آن‌ ها نمی‌ شویم، صرفا وجودشان را می‌ پذیریم. در نیمه اول زندگی از پرسونا برای پنهان‌ کردن این جنبه تیره از خودمان استفاده می‌ کنیم چرا که می‌ خواهیم افراد فقط ویژگی‌ های خوب ما را ببینند. اما با این پنهان‌ کاری، آن‌ ها را از خودمان نیز پنهان می‌ کنیم. این باید به عنوان بخشی از فرایند یادگیری شناخت خودمان تغییر کند. آگاهی صرف و یک‌ جانبه از وجه خوب ماهیتمان، منجر به رشد تک‌ بعدی شخصیت می‌ شود. ما همچنین باید دو جنسیت روانشناختی خود را بپذیریم. مرد باید بتواند آنیمای خود، مانند عطوفت را ابراز کند و زن باید آنیموس خویش نظیر جسارت را نشان‌ دهد. این تایید ویژگی‌ های جنس دیگر، مشکل‌ ترین مرحله در فرایند تَفَرُد است. خلاقیت را شکوفا می‌ کند و به‌ عنوان مسیر رهایی نهایی از تاثیرات والدین، خدمت می‌ کند.

مرحله بعدی رشد پس از تَفَرُد، را تعالی گویند. گرایش فطری به سمت وحدت و یک‌ پارچگی در شخصیت، یکی‌ شدن تمام جنبه‌ های متضاد درون روان. عوامل محیطی، مانند زندگی زناشویی پرتنش یا شغل ناکام‌ کننده می‌ توانند از فرایند تعالی جلوگیری‌ کرده و مانع دستیابی کامل به شادی حقیقی شوند.

خصوصیات یک شخص سالم عبارتند از:

  1. قدردانی از خوبی دیگران
  2. دیگران را به خوبی یاد کردن
  3. اعتراف به ارزش‌ های خود
  4. دوستی با انسان‌ های مثبت و شاد
  5. لذت بردن از مواهب الهی
  6. زندگی در حال
  7. انتظار شادی از خود و دیگران
  8. دوست‌ داشتن دیگران
  9. چهره گشاده‌ داشتن
  10. آراستگی ظاهر
  11. وقت‌ شناسی
  12. مسئولیت‌ پذیری
  13. انتقادپذیری
  14. رضایت از زندگی
  15. داشتن روحیه عفو و گذشت
هشت: آیا شادیِ بیش از حد اختلال است؟" class="index-title">

آیا شادی بیش از حد اختلال است؟

مانیا یا شیدایی، حد افراطی شادی است. شيدايي احساس خوشحالي، افزايش انرژي و خوش‌ بيني بيش‌ از اندازه است. اين حالت مي‌ تواند آن‌ قدر شديد باشد که فکر کردن و قضاوت شما را تحت‌ تاثير قرار دهد. چنین فردی ممکن‌ است تفکرات عجيبي راجع به خود داشته باشد. تصميمات بدي بگيرد و به‌ صورت شرم‌ آور، مضر و گاهي خطرناک رفتار کند. در اين حالت زندگي فرد مختل مي‌ شود و مي‌ تواند روابط و کار فرد را تحت تاثير قرار دهد. هنگامی‌ که اين حالت خيلي شديد نباشد به آن شيدائي خفيف مي‌ گويند.

اگر شما شيدا شويد ممکن‌ است حالات زير را در خود مشاهده‌ کنيد:

  • شادی و هیجان غیر معمول تا جایی‌ که نسبت به کساني که در خوش‌ بيني شما شريک‌ نمي‌ شوند عصبي و برانگيخته می‌ شوید.
  • احساس برتر بودن بيش‌ از اندازه دارید.
  • برنامه‌ های بلند پروازانه و غير واقعي درسر دارید. پر از ايده‌ هاي جديد و مهيج هستید و از يک ايده به ايده ديگر می‌ پرید.
  • شنيدن صداهايي که ديگران نمي‌ شنوند را تجربه می‌ کنید.
  • بسیار پرانرژي، فعال، پرجنب‌ و جوش و بي‌ ميل يا ناتوان از خوابيدن هستید و تمایل شدید به رابطه جنسي دارید.
  • رفتارهاي نامعمول و حرف‌ زدن سريع تا جایی‌ که ديگران ممکن است متوجه صحبت‌ هاي شما نشوند.
  • تصميمات عجولانه، گاهي با نتايج مصيبت‌ بار، ولخرجي، احساس صميميت زياد و بروز بيش‌ از حد احساسات از دیگر علائم این اختلال است.
نُه: رابطة مغز با شادی چیست؟" class="index-title">

رابطه مغز با شادی چیست؟

مقایسه اسکن مغز افراد افسرده و شاد، حاکی از این مطلب‌ است که افراد شاد مغزی با کارایی بیشتر و بهتر از افراد افسرده دارند. ترشح هورمون‌ های شادی (دوپامین، سِروتونین و اُکسی‌ توسین) بر عملکرد سلول‌ های مغز موثرند. موضوعِ شاد بودن شما مهم نیست. نورون‌ ها همین‌ که شما شاد هستید و در انتظار اتفاق‌ های مثبت، در کنار واقع‌ نگری و تلاش، تاثیر خواهند پذیرفت.

تحقیقات اخیر ثابت‌ کرده‌ اند که به‌ طور متوسط حدود ۱۲ تا ۶۰ هزار فکر در طول روز از مغز انسان می‌ گذرد که حدود ۸۰ درصد آن‌ ها منفی‌ است. مغز آموخته‌ است که هورمون‌ های شادی کم‌ تر ترشح‌ شوند و تنها در صورت نیاز از آن‌ ها استفاده‌ کند. هورمون‌ های دوپامین، سروتونین و اُکسی‌ توسین بلافاصله پس‌ از ترشح به‌ سرعت متابولیزه می‌ شوند که باعث تاثیرپذیری کوتاه مغز از آن‌ ها می‌ گردد. در مقابل کورتیزول، هورمون نارضایتی، در شرایط نارضایتی به‌ سرعت ترشح می‌ شود. در طول سالیان متمادی مغز دریافته‌ است که نیمه خالی لیوان را ببیند و کارایی، خلاقیت و تصمیم‌ گیری ضعیفی داشته‌ باشد. آدمی برای این‌ که مغز را وادار به ترشح هورمون‌ های شادی کند، راه درازی در پیش‌ دارد.

ده: شادترین کشورهای دنیا کدامند؟" class="index-title">

شادترین کشورهای دنیا کدامند؟

در سال 2018 سازمان ملل در آستانه روز جهانی شادی، فنلاند، نروژ و دانمارک را به عنوان شادترین کشورهای دنیا معرفی کرد.

هر ساله هم‌زمان با ۲۰ مارچ (۷ فروردین) که روز جهانی شادی است، لیستی از شادترین کشورهای دنیا معرفی می‌ شود. معیار انتخاب این کشورها مواردی چون: درآمد، امید به زندگی، آزادی، حمایت اجتماعی، اعتماد و سخاوت‌ مندی است. این کشورها به خوبی مسائلی همچون نابرابری ثروت، مالیات بالا، کمبود نیازهای بهداشت و سلامت، فساد مالی و پایین‌ بودن سطح امید به زندگی را حل‌ کرده‌ اند. همچنین این کشورها درصددند که از پس چالش‌ هایی در زمینه‌ های امنیت، رشد اعتماد به‌ نفس و سطح بالای آموزش و پرورش برآیند.

برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن