شماره شش: دانشگاه

برای بقایش، دانش کسب کرد

چرا سراغ دانش رفته ایم؟

برای بقایش، دانش کسب کرد.

اگر فرض کنیم آدمی یا همان نیاکان ما در پی ثبات بوده‌ اند، تنها یک چیز می ‎توانست آن ها را به ثبات مد نظرشان نزدیک کند. «ثبات» آن ها را از خطرات احتمالی، سرگردانی و اضطراب از فردای نامعلوم دور نگه می داشت. انسان دیروز، بیش از هر چیز به فکر فاصله و دور بودن از خطرات بود. به نظر می آید اجداد ما و شاید آن خلاق ترها و باهوش ترها ثبات را در چیزی به نام «دانش» یافتند. نظریات فرگشتی مدام از این مقوله حرف می زنند که یک رفتار، در چرخه تکامل تضمین کننده بقا بوده و دیگری خیر. دانش، تضمین کننده ثبات بوده است.

می دانیم بقا یکی از پایه های اصلی نظریات فرگشتی بوده که به معنای شانس زنده ماندن است. پس، به هر حال یک روزی نیاکان مان دریافتند دیگر فقط زنده ماندن شرط نیست. آن ها پس از دوره ای یاد گرفتند با فاصله و دور بودن از خطرات، زنده ماندن محقق خواهد شد؛ بنابراین به خوب زنده ماندن نیز می شود گوشه چشمی داشت. اگر قرار باشد سلسله مراتبی نگاه کنیم ثبات، مرحله بعدی بقا بوده و است. و چه مولفه ای همچون دانش تضمین کننده ثبات می توانسته باشد؟ می توانیم اجداد خلاق ما که کلید ثبات را در دانش یافتند، به عنوان اولین دانشجوها به حساب بیاوریم. آن ها به معنای واقعی سراغ مفهوم «دانش» رفتند، نه اقلام دانش. آن ها در جست و جوی دانش بر آمدند، برای اینکه می دانستند برای خوب زنده ماندن بهتر است آینده را پیش بینی کرد تا جای ممکن وضعیت به مراتب به هنجار کنونی تثبیت شود. آینده نامعلوم هزاران سال پیش.

متن کامل این یادداشت را می‌ توانید در شماره‌ی دانشگاه بخوانید. برای تهیه‌ ی این شماره اینجا کلیک کنید.

برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن