نگاه اول: داستان وزیر بیقِران و سلطانِ صاحب قران
پارهای از بخش ده – الف – ادبیات از منظر روانشناختی
نویسنده: : فرزاد مروّجی
سلطان صاحبقران ناصرالدین شاه قاجار مردی بود که از هر زاویه بهش نگاه کنیم خوشبخت بود ولی دیگران را بدبخت کرد. ایران در زمان پادشاهی او به چرت مخملین درازی افتاد و در آن پنجاه سال بهواسطۀ بعضی واقعیات جزئیه از جمله غائلۀ بابیها و خالیشدنهای متناوب خزانه و قتل صدراعظم و چند فقره وبا و طاعون و قحطی از این پهلو به آن پهلو غلطید امّا چرتش هرگز پاره نشد.
در تمام این سالها یکنفر از نزدیک شاهد سلطنت بیدغدغه و آسودۀ ناصر الدین شاه بود؛ محمّد حسن خان صنیع الدوله، مشهور به اعتماد السلطنة. او هر روز سلطان را میدید و گاهی برایش روزنامجات فرانسوی میخواند و زبانکی هم به شاه یاد میداد امّا خودش میدانست که بود و نبودش در دستگاه حکومت علی السویه است و اوضاع به سمت زوال و پریشانی حرکت میکند چه با او چه بی او؛ ولی بهخاطر رابطۀ غیر عقلانی و دوپهلویی که با ناصر الدین شاه داشت بر سر کار ماند و هوسبازیهای ولینعمت تاجدارش را تحمّل کرد شاید به این امید که پادشاه را بر سر عقل بیاورد یا کار نیکی بکند و به دیگران منفعتی برساند امّا گاهی رفتارهای کودکانهای از شخص پادشاه سر میزد و معلوم میکرد از این مرد بهظاهر جاسنگینِ در باطن سبکعقل امید هیچ خیری نباید داشت. مثلاً ناصر الدین شاه روزی بدون مقدّمه سر ناهار به اعتماد السلطنة گفت: “خیلی مزه دارد تو را پانصد چوب بزنم.”
اعتماد السلطنة که حالا دیگر برای ناهار اشتهایی نداشت پاسخ داد: “در دنیا بیمزهتر از این چیزی نیست”.
در چنین حال و احوال ناآبرومندی که ایران داشت اعتماد السلطنة شبها به خانه برمیگشت و شام سبک میخورد خاطراتش را مینوشت و به خودش یادآوری میکرد که ناصرالدین شاه هوسباز است و هیچ وفایی ندارد و باید هرچه زودتر خودش را از مکافات خدمتکردن به مخدوم بیعنایت خلاص کند ولی مانند عاشقان کلاسیک شرقی که گیرم برای شنیدن ناسزا از لبان معشوق سالها در مسیر گذر او مینشینند اعتماد السلطنة فردا صبح دوباره به دربار میرفت و تحقیر میشد و دوباره به خانه برمیگشت و با هزار ترس و لرز که مبادا کسی به گوش شاه برساند فلانی در خاطراتش بدگویی کرده از دست محبوب سبیلوی تاجدارش مخفیانه نق میزد و فردا صبح دوباره بیاختیار به دربار میرفت و دوباره روز از نو روزی از نو…
ادامه مطلب را در بهروان شماره چهارم (عشق) بخوانید.
خرید از سایت: behravanmag.com
نسخه الکترونیکی: jaaardotcom
خرید حضوری: پیشخوان دکهها و کیوسکهای روزنامهفروشی و کتابفروشیهای نشرِ چشمه